English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6535 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
imparisyllabic U دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nominative appositive U اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
nominative case U حالت فاعلیت
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
premiums U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premium U مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
pentaptote U اسمی که دارای پنج حالت باشد
possessives U حالت اضافه
genitive U حالت اضافه
possessive U حالت اضافه
gen U حالت اضافه
rough breathing U که دردستوریونانی تلفظ شدن حرف اول را می رساند
smooth breathing U که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند
syllabic U دارای هجاهای شمرده
syllabary U فهرست سیلاب یا هجاهای کلمات
syllabary U جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
hyphens U برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
hyphen U برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
paeon U وتدی که یک هجای دراز وسه هجاهای کوتاه دارد
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
on second thoughts U پس ازتامل بیشتری
on second thought [American E] U پس ازتامل بیشتری
rather U با میل بیشتری ترجیحا
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
outsmart U زرنگی بیشتری بکار بردن
to lead on U وادار به اقدامات بیشتری کردن
outsmarted U زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarts U زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarting U زرنگی بیشتری بکار بردن
outbrave U شجاعت بیشتری ازدیگران نشان دادن
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] . U افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
seller's option to duble U از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
You wI'll fail unless you work harder . U موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
They live abroad for the greater part of the year. U آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
nounal U اسمی
trinomial U سه اسمی
nominal U اسمی
rated U اسمی
denominative U اسمی
onomastic U اسمی
substantival U اسمی
turbofan U موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
In regard to the proposed changes I think we need more information. U در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
nominal cost U هزینه اسمی
nominal data U داده اسمی
nominal diameter U قطر اسمی
nominal income U درامد اسمی
nominal load U بار اسمی
nominal price U قیمت اسمی
nominal pitch U گام اسمی
nominal value U قیمت اسمی
nominal capital U سرمایه اسمی
nominal voltage U ولتاژ اسمی
nominal scale U مقیاس اسمی
nominal value U مقدار اسمی
nominal value U بهای اسمی
nominal value U ارزش اسمی
nominal size U اندازه اسمی
nominal rating U کار اسمی
nominal price U بهای اسمی
nominal wage U مزد اسمی
nominal partner U شریک اسمی
ratings U رژیم اسمی
smee battery U پیل اسمی
at par U به قیمت اسمی
at par U بقیمت اسمی
rating U رژیم اسمی
face value U بهای اسمی
face value U ارزش اسمی
call price U ارزش اسمی
rated candlepower U شمع اسمی
rated duty U کار اسمی
rated current U جریان اسمی
par value U ارزش اسمی
rated quantity U مقدار اسمی
rated voltage U ولتاژ اسمی
ostensible U شریک اسمی
full load U بار خارجی اسمی
below par U کمتر از ارزش اسمی
nominal value U قیمت اسمی سهمی
n.h.p. U توان اسمی دستگاه
at par U قیمت اسمی سند
continuous rating U کار پیوسته اسمی
above par U بالاتر از بهای اسمی
intermittent rating U کار اسمی متناوب
it answers to its name U اسمی است بامسمی
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
voltage rating of a condenser U ولتاژ اسمی خازن
below par U کمتر از بهای اسمی
nominal load U بار خارجی اسمی
positive U اتصال به منبع تغذیه که در فرفیت الکتریکی بیشتری از زمین است و جریان را به یک قطعه تامین میکند
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
nominal gross national product U محصول ناخالص ملی اسمی
abjectival use of a noun U استعمال اسمی به طور صفت
asthmatics U دچار تنگی نفس اسمی
asthmatic U دچار تنگی نفس اسمی
indicated horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
nominal horsepower U توان اسب اسمی دستگاه
nominative indepdent U اسمی که درحالت نداواقع شود
at par U بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
bond discount U تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
scalable software U برنامه کاربردی گروهی که میتواند کاربردن بیشتری را روی شبکه بدون نیاز به گسترش نرم افزار جدید جا دهد
depreciation of currency U کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
His name is never mentioned anywhere . U اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
at par U قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
overrun U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overruns U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrunning U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
tolerances U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
tolerance U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
cation U یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
best fit U 1-آنچه که تط ابق بیشتری با یک نیاز دارد 2-تابعی که کوچکترین تصادفی موجود در حافظه اصلی را انتخاب میکند برای یک صفحه مجازی در خواست شده
turboprop U توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
callable bond U نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
face value U مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
bandwidth U صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
scsi U پیشرفتی که باعث باسن داده پهن تر از JCSI اصلی میشود به طوری که میتواند داده بیشتری را در واحد زمانی ارسال کند
maltron keyboard U یک نوع طرح صفحه کلید که امکان سرعتهای بلقوه بیشتری را ارئه داده ویادگیری ان نسبت به طرح سنتی Qwerty اسانتر میباشد
rigid U دیسک مغناطیسی محکم که داده بسیار بیشتری از فلاپی دیسک را میتواند ذخیره کند و از دیسک درایو حذف نمیشود
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
extras U اضافه
excesses U اضافه
extra- U اضافه
extra U اضافه
spare U اضافه
overplus U اضافه
addition U اضافه
additions U اضافه
spared U اضافه
plusage U اضافه
plussage U اضافه
excess U اضافه
extra <adj.> U اضافه
increases U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
increased U اضافه
special <adj.> U اضافه
surplus U اضافه
surpluses U اضافه
augmentation U اضافه
increscent U اضافه
increase U اضافه
in a. to U به اضافه
upward compatible U اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
overloads U اضافه فرفیت
affixes U اضافه نمودن
overloads U اضافه بار
imburse U اضافه کردن
affix U اضافه نمودن
overvoltage U اضافه ولتاژ
affixing U اضافه نمودن
overtimer U اضافه کار کن
overshoots U اضافه جهش
excess luggage U اضافه بار
overloaded U اضافه فرفیت
per U حروف اضافه
overloaded U اضافه بار
overpotential U اضافه ولتاژ
overload U اضافه فرفیت
overload U اضافه بار
overproduction U اضافه تولید
Recent search history Forum search
2New Format
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1Simultaneously, those engaged in the work of basic disciplines have become increasingly aware of the of organizations in society and have begun to concentrate attention on relevant problems.
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
1 Add a recovery email to secure your account
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com